پانيا گلي،پانيا گلي،، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه سن داره
وبلاگ،وبلاگ،، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

پانيا سرشار مقدم PANIA

اولين باري كه پانيا جوجه نوش جان كرد

امشب خونه بابا جبي بوديم و بابايي داشت جوجه كباب ميكرد كه يه دفعه صداي پانيا كه بغل عمش بود بلند شد و مدام دست و پاشو تكون ميداد بالاخره فهميديم كه بوي جوجه بدجوري بهش خورده و دلش جوجه ميخواهد.بابا جبي هم طبق معمول كه طاقت نداره ببينه نوه يكي يه دونش گرسنه است يه تكه جوجه آبدار رو برد جلوي دهنش و پانيا خانم هم با اون آوره محكمش جوجه رو گرفت بين دوتا لثه و حسابي ملچ و ملوچ كرد و همه ما از شدت خنده افتاديم زمين.نوش جان ماماني ولي آخه كدوم بچه اي تو 4 ماهگي جوجه ميخوره.اين سرآغاز شروع جوجه خوردن پاني خانم و نشستن سر ميز غذا شد.قربونت برم نفسم. ...
25 خرداد 1394

اولين كلمه اي كه پانيا گفت

      دقيق يادم نيست چه روزي از سومين ماه تولدت بود كه يه دفعه گريه كردي و مدام ميگفتي ... دقيق يادم نيست چه روزي از سومين ماه تولدت بود كه يه دفعه گريه كردي و مدام ميگفتي " مي مي مي " اولش متوجه نشدم و بعد فهميدم وقتي گرسنه ميشي و شير ميخواي ميگي "مي " حالا اين كلمه رو از كجا اورده بودي نمي دونم ولي خيلي خنديديم.بعدها وقتي خيلي عصبي ميشدي مي گفتي ا مي ولي اينقدر محكم و تشديد مي گفتي انگار كه كلمه عمه رو تشديد دار مي گي اون موقع بود كه عمه پريسا تو پوست خودش نمي گنجيد و مي گفت ديديد گفت عمه.آخ عمه فدات بشه ما هم تاييد كرديم. اينقدر مي گفت عمه فدات بشه و بعضي موقعها بابا جبي اذيتش م...
20 خرداد 1394

اولين پيك نيك پانيا- باغ عمو ميكائيل 14 خرداد 94

                       امروز عمو ميكائيل ما رو باغش دعوت كرد.چون ميوه ها رسيده بود و ميخواست كه بريم و ميوه براي خودمون بچينيم. هلو و آلوها بدجوري چشمك ميزدن.هوا يه كم گرم بود ولي اينقدر در كنار بقيه بهمون خوش گذشت كه گرماي هوا رو فراموش كرديم. البته از عصر به اون طرف خنك شد.پاني خانم هم خيلي بهش خوش گذشت چون مدام بقيه بغلش ميگرفتن و باهاش بازي ميكردن. ...
14 خرداد 1394
1